
2700 سال پیش از میلاد عیلامیان (ایلامیان) در جنوب غرب ایران کنونی اولین تمدن و دیرتر اولین پادشاهی بزرگ در سرزمین ایران کنونی را تاسیس نمودند. در دیگر مناطق ایران کنونی و تاریخی نیز گروه های اغلب پراکنده انسان هایی می زیستند که به دامداری، شکار و کشاورزی مشغول بودند، اکثر آنان یکجا نشین و برخی کوچ نشین بودند. تخمینا یک هزار سال بعد، اقوام ایرانی زبان پارسی، مادی و دیرتر پارتی و برخی از ایرانی زبانان دیگر از شمال، از آسیای میانه و قفقاز به فلات ایران کنونی کوچ کرده، مقیم این سرزمین ها شدند و به تدریج «ایران را ایرانی کردند.» امپراتوری های ماد ها (678 پیش از میلاد) و به دنبال آنها هخامنشیان (549 پیش از میلاد) نتیجه سیاسی و قومی این کوچ ها بودند.
دقیقا نمی دانیم که عیلامیان از کجا آمده در جنوب غرب ایران ساکن شده بودند، اما اگر از این نادانسته خود صرفنظر کنیم، می توانیم بگوییم که کوچ و سکونت ایرانی زبانان مادی، پارسی و پارتی از شمال، نخستین کوچ بزرگ قومی و تحول مردم شناختی در تاریخ ایران است که منتج به تحولات بزرگ و تاثیرگذار تاریخی شده است. امپراتوری های بعدی ماد، هخامنشی و دیر تر، پس از حمله اسکندر مقدونی، اشکانیان و ساسانیان برپایه ادامه سکونت و آمیزش این اقوام ایرانی و اختلاط آنان با دیگر اقوام و بخصوص اقوام همسایه عرض اندام کرده اند.
دومین تحول بزرگ مردم شناختی در تاریخ ایران با درهم شکسته شدن دولت ساسانیان به دست اعراب مسلمان آغاز گردید. شکستن مرزیانی های ساسانی باعث کوچ گسترده و چند صد ساله قبایل ترک زبان «اوغوز» از آسیای میانه به خراسان و از آنجا به مابقی ایران و در عین حال کوچ کم مقیاس تر اعراب مخصوصا به شرق و جنوب ایران شد. این قبایل، کوچ نشینان «واقعی» بودند و برای مدتی طولانی به دنبال چراگاه های مناسب برای گله هایشان، از نقطه ای به محل دیگری می رفتند و یا باز به همان نقطه نخست برمی گشتند.
سیصد سال پیش از اسلام، از زمان شاپور دوم ساسانی و لشکرکشی او به عربستان، برخی قبایل عرب به ایران کوچ کرده و یا آورده شده بودند. با حاکمیت خلافت عربی-اسلامی بر ایران موج جدیدی از کوچ و اسکان قبایل عرب به ایران آغاز شد. اما به نظر اکثر مورخین این کوچ ها هم از نگاه مدت زمان کوتاه تر بودند و هم تعداد به نسبت کمی از اعراب به ایران کوچ کردند،
در مقابل، کوچ قبایل ترک از آسیای میانه که اکثرشان از قوم سلجوقیان ترکمان بودند، در قرن یکم هجری (قرن هفتم میلادی) آغاز گشت و حدودا 400 سال بعد، در قرن یازدهم میلادی، یعنی در زمان غزنویان و بخصوص سلجوقیان به اوج و بالاترین سرعت خود رسید و در دوره مغول و سپس تیمور لنگ حتی شدت بیشتری یافت، چرا که اکثر سواران و جنگندگان مغول از قبایل (ایلات) ترک زبان آسیای میانه بودند. تاریخ نویسی ایرانی از اهمیت این موج دوم کوچ و سکونت از بیرون به درون ایران تا حدی آگاه است.

ایران و منطقه در سال های 950-1050، منبع: ویکی پدیا
سومین تحول بزرگ قومی و مردم شناختی تاریخ ایران که در خود ایران مورد توجه کمتر کسی قرار گرفته، بازگشت انبوه بزرگی از قبایل ترک زبان است که در جریان پیشین کوچ ها از آسیای میانه به ایران و از آنجا به بیزانس یعنی ترکیه و شمال عراق و سوریه کنونی مهاجرت کرده و در آنجا اقامت گزیده بودند. بر سر راه بیزانس، تمرکز اصلی آنها روی آذربایجان بود که «آخرین ایستگاه مسلمان» پیش از بیزانس و قفقاز مسیحی به شمار می رفت. ، انبوه بزرگی از سلجوقیان که به بیزانس رفته، در آنجا مستقر شده بودند، در جریان کشاکش صفویان شیعه و عثمانیان سنی، تحت تاثیر تبلیغات سیاسی و مذهبی ایرانیان و وعده های آنان قرار گرفتند. بخشی از این قبایل دست به اقدامات سیاسی شورشگرانه علیه دولت عثمانی زده و سرکوب گشتند. اما در نهایت اکثر آنان با عنوان مشترک «قزلباشان» به دعوت اسماعیل صفوی به آذربایجان بازگشته در قدرت یابی و سپس استحکام صفویان در آذربایجان و سپس سرتاسر ایران نقشی کلیدی بازی نمودند. در جریان گسترش و تحکیم حاکمیت صفویان، حکومت اکثر ایالات و ولایات به روسا و فرماندهان این قبایل سپرده شد و زمین ها و چراگاه های بسیاری در اختیار ایلات آنان قرار گرفت. بعد از مدتی صفویان و دیرتر زندیان، قاجاریان و حتی دولت رضا شاه با ملاحظات سیاسی و یا به علل دیگر این ایلات را یا برای محافظت از مرزهای کشور به طور دسته جمعی نقل مکان نمود و یا آنها را از نقاط مرزی به مناطق شرقی ایران منتقل کرد.
هر کدام از این سه مرحله تحول بزرگ قومی، قبیله ای و ایلاتی، تغییرات ماندنی و بزرگی بر بافت پیشین قومی، اقتصادی، طبیعی، اجتماعی، و فرهنگی (از جمله دینی و زبانی) ایران باقی گذاشته است. به دنبال تکمیل تقریبی هر مرحله، چهره کلی ایران و ایرانیان، وضع کلی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنان و گاه حتی دین و زبانشان دیگر شده است، در حالیکه بخصوص به خاطر همین کوچ های مستمر و بزرگ که تا 300-400 سال پیش ادامه داشتند، اختلاط تباری و آمیزه ژنتیک آنان پیوسته رنگارنگ تر و مخلوط تر گشته است.
این تحولات و دگرگشت ها نه عجیب و غیر منتظره بودند و نه اینکه تنها ایران و ایرانیان با آن روبرو شده اند. از افغانستان، پاکستان، روسیه، ترکیه و عراق گرفته تا اروپا و آمریکا، در کشور های همسایه و دوردست، تحولات مشابهی در دوره های گوناگون به صورت آهسته تر و یا شدیدتری در جریان بودند و یا هنوز ادامه دارند. طبیعتا شرایط هر کشور، ملت و قوم در هر دوره تاریخی مخصوص همان شرایط است که نمی تواند برای همه در تمام دوره های تاریخی یکسان باشد. کوچ های بزرگ و چند صدساله سکاها، هون ها و هند و اروپایی ها از استپ های اوراسیا به سوی اروپا و در داخل اروپا باعث تحولات عمیق سیاسی، مردم شناختی و فرهنگی در این جغرافیا شده و بالاخره منجر به فروپاشی امپراتوری روم گشته است که آن هم، به نوبه خود، زمینه شکل گیری کشور ها، ملت ها و دولتداری و زبان های معاصر اروپایی را فراهم آورده است. به همین صورت گسترش اسلام و فروپاشی ایران ساسانی و یا چند قرن بعد زوال امپراتوری یونانی و مسیحی بیزانس و غلبه ترک های مهاجر و مسلمان که از آسیای میانه و ایران آمده بودند، باعث ایجاد امپراتوری عثمانی شد که هم تاسیس و تحکیم آن و هم فروپاشی اش پس از ششصد سال باعث تحولات عمیق در روابط بین المللی گشت.
دستهها:اقوام و قبایل, رنگارنگ
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.