دستاورد ترکیه در تغییر الفبا

(بخش دوم از پرسش و پاسخی با یکی از هموطنان مقیم ایران که در حوزه تحصیل، سوادآموزی و نقش زبان در آن بررسی می کند.)

پرسش دوم : دستاورد ترکیه در دوره ترکان جوان و آتاترک از دگرگونی در خط از عربی–فارسی به رومیایی چه بود؟ آیا به راستی این خط تازه توانست تحول معنادار از جنبه پیشرفت در آموزش و سوادآموزی ایجاد کند، به نظر شما اگر کرد، ویژگی های آن چه بود؟

ترک ها وقتی هنوز در آسیای میانه بودند و به ایران و آناتولی یعنی ترکیه کنونی نیامده بودند، مسلمان شدند و خط عربی را قبول کردند. این می شود حدودا 1300-1400 سال پیش. بیش از 1200 سال گذشت. در این مدت ترک ها به آناتولی آمدند و امپراتوری عثمانی را برقرار کردند که 600 سال ادامه داشت. حدودا یکصد سال پیش که امپراتوری عثمانی در نتیجه جنگ جهانی اول زیر حمله و اشغال قدرت های بین المللی و همسایه بود و در حال فروپاشی قرارداشت، مصطفی کمال آتاترک یک انقلاب بزرگ برای نجات بازمانده عثمانی  از آوار جنگ جهانی، لغو خلافت و سلطنت و تشکیل یک جمهوری مستقل را به راه انداخت. جمهوری ترکیه در سال 1923 تاسیس یافت. اگر این انقلاب نمی شد، امروزه شاید اصلا ترکیه ای نمی بود و یا به مراتب کوچکتر و ضعیف تر از این می بود. آتاترک می خواست جمهوری جوان ترکیه به طور کامل به گذشته خلافت و شریعت به عنوان دولتداری پایان بدهد و رو به غرب بیاورد. همین کار را هم کرد. ما در ایران زمان مشروطه و دوره رضا شاه هم کم و بیش همین جریان تجدد خواهی را داشتیم. اما آتاترک، هم شدیدا شیفته تمدن و صنعت و فرهنگ غرب بود و هم تصور می کرد یک دلیلی هم که عثمانی از غرب عقب مانده، کاربرد الفبای عربی-فارسی و در ضمن زیاد بودن واژگان عربی و فارسی در ترکی عثمانی است. او در ضمن فکر می کرد خواندن و نوشتن ترکی با املای عربی کار آموزش را سخت می کند و بنا براین اگر الفبا لاتین شود، سوادآموزی مردم به سرعت پیشرفت خواهد کرد.

نیتش خوب بود ولی این، اشتباه بزرگی بود.

در سال 1928 تمام نظام خواندن و نوشتن و آموزش و مکاتبات در ترکیه از خط رایج عثمانی که مبتنی بر عربی بود پس از 1200-1300 سال لغو گردید و الفبای لاتین با علاوه کردن چند حرف برای انعکاس راحت تر آواهای ترکی رسمی گردید.

در عمل یک بار دیگر معلوم شد که آنچه که مردم را بیسواد نگه می دارد، الفبا و خط نیست، سیاست دولت است. حالا بعد از گذشت نزدیک به یکصد سال به راحتی می توان گفت آن تصوراتی که استدلال سیاسی تغییر الفبا در ترکیه را تشکیل می دادند، اشتباه بودند و در بسیاری زمینه ها نتایج منفی دادند. اولا در مورد رشد باسوادی به کمک تغییر الفبا، بله، ترکیه در این مدت باسوادی مردم را بالا برد. اما این با سیاست به مراتب جدی تر و مرکزی دولت در جهت آموزش و پرورش و مجبوری شدن آموزش ابتدایی بوده است و نه تغییر الفبا.

در ایران و برخی کشور های عربی مانند لبنان و اردن هم که الفبا و خط همچنان عربی باقی ماند، عینا مانند ترکیه درجه باسوادی مردم در نتیجه تدابیر دولت های این کشور ها به چیزی بالا تر از 95 در صد رسیده است، در حالیکه یکصد سال پیش این نسبت در همه این کشور ها بیش از 10-20 درصد نبود.

بیشک بعضی الفبا ها و نظام های املایی از نگاه انعکاس آواها و بخصوص مصوت ها مناسب تر از الفباهای دیگر است. لاتین و مخصوصا این الفبای ترکیه خیلی از این جهت مناسب است. اگر فقط موضوع را از نگاه تکنیکی بگیریم، همین الفبای لاتنی ترکیه خیلی مناسب تر از حتی برخی املاهای لاتینی دیگر مانند فرانسه و انگلیسی است. در فرانسه و انگلیسی برخی ترکیبات حرف ها را می توان به انواع گوناگون خواند.

این نیست که بین الفبا ها از جهت توان انعکاس تلفظ آواهای مهم (فونم ها و یا واج ها) فرقی نیست. هست، برخی الفبا ها مانند الفبای آرامی باستان که اکثر آثار فارسی باستان و یا پهلوی با آن نوشته شده، از نگاه انعکاس آواها خیلی ضعیف تر هستند. اما موضوع فقط تکنیکی نیست.

من جاهای دیگرهم گفته ام. اگر قرار باشد برای یک قوم و طایفه ای که تاحالا سنت و گذشته خواندن و نوشتن نداشته، یک الفبای مناسب درست کرد، حتما باید به الفبای لاتین و یا یونانی و روسی مراجعه کرد و برخی حروف را به آن علاوه نمود و یا کم کرد. این کار را دانشمندان در سده های نوزدهم و بیستم میلادی برای بسیاری اقوام و قبیله های بومی آفریقایی و آمریکایی کرده اند. اما وقتی شما الفبایی دارید که بیش از هزار سال است که با آن می نویسید و مردم هم به آن خوگرفته اند و ادبیات و علم و هنر و فنون خود را با آن مکتوب نموده اند، چرا باید آن را فقط بخاطر شیفتگی به انعکاس آواها و یا شیفتگی سیاسی به این و آن کشور و تمدن عوض کنید؟ مگر اسراییلی ها و ارامنه و گرجی ها و حتی چینی ها این کار را کرده اند؟ آیا آنها هم بخاطر الفباهای قدیمی شان عقب مانده اند و بیسوادی در آنها زیاد است؟ در مقابل، نگاه کنید به برخی کشورهای آمریکای لاتین و یا آفریقا و آسیا که اتفاقا الفبای لاتین را برای زبان خود بکار می برند، اما باسوادی در آنجا بیش از 30-40 درصد نیست.

جوانب منفی تغییر الفبا در ترکیه مربوط به جنبه تکنیکی انعکاس آوا ها نیست، بلکه پیچیده تر از آن است.

مسئله بر سر آن است که اصولا تغییر الفبا (نه ایجاد آن برای اولین بار، بلکه تغییر آن بعد از صد ها سال)، یک انگیزه سیاسی داشته است و دارد و تنها به انگیزه آسان تر کردن آموزش و یا تقویت باسوادی محدود نمی شود. در همه نمونه ها، تغییر الفبا را با به اصطلاح پاکسازی واژگان و حتی دستور زبان همراه کرده اند. نتیجه آن شده که بعد از یکصد سال حالا جوانان و حتی میانسالان باسواد و دانشگاه رفته ترکیه از تاریخ و ادبیات حتی صد سال پیش خود بی خبرند و حتی سخنرانی های خود آتاترک را که به عثمانی بود، درست نمی فهمند، چه رسد به آثار مثلا فضولی و دیگران. این وضع در واقع یک زمین لرزه بزرگ فرهنگی و یک گسست تاریخی از گذشته ملت به وجود آورده و آن را از خود و از گذشته خود بیگانه نموده است.

ما عین این وضع را در جمهوری آذربایجان و یا ترکمنستان هم شاهدیم که همزمان با حاکمیت شوروی، ابتدا به زور ازخط عربی-فارسی به لاتین گذشتند، بعد باز به زور روسی را قبول کردند و بالاخره پس از فروپاشی شوروی به خیال آنکه می خواهند با شوروی و روس ها کاملا قطع رابطه کنند، سراسیمه همه را رها کرده باز به لاتین گذشتند. بروید با جوانان و حتی میانسالان و پیران این کشور ها صحبت کنید تا درجه گسست فرهنگی و از خود بیگانگی این ملت ها را بهتر درک کنید.

الفبا و خط اتومبیل نیست که هر چند سال یک بارعوض کنید. این ثروت تاریخی و فرهنگی یک ملت است.

(بخش پیشین: درباره تحصیل کودکان ترکی زبان در ایران)



دسته‌ها:یادداشت, تحصیل زبان مادری