نوشته هندریک ویلم وان لون
ترجمه و تصحیح عباس جوادی
فصل سیزدهم: اورشلیم، شهر قانون
سرزمین فلسطین شیار کوچکی بین رود اردن و آب های سبز دریای مدیترانه است. قدمت این سرزمین را نمیتوان تخمین زد. اولین ساکنان آن را هم چندان نمیشناسیم، اگرچه به آنها نام «مردم کنعان» داده میشود.
کنعانیان یکی از طایفه های سامی بودند. پیشینیان آنان، درست مانند پیشینیان یهودیان و بابلیان، قبایل صحرا نشین بودند. اما زمانی که یهودیان حدودا در سال 1200 پیش از میلاد و یا زودتر از آن از مصر به فلسطین بازگشتند، کنعانیان در شهر ها و روستاها می زیستند. در زبان یهودی نیز لفظ «کنعانی» به معنی «تاجر» می آید.
وقتی یهودیان سررسیدند، کنعانیان شهرهای محکمی ساخته و گرداگرد این خانه ها را با دیوار های بلند محصور نموده بوند. آنها به یهودیان اجازه ورود به شهرهایشان را ندادند، طوری که یهودیان مجبور شدند خانه هایشان را در دشت های باز طبیعت بسازند.
اما پس از مدتی کنعانیان و یهودیان دوست همدیگر شدند. این کار زیاد هم مشکل نبود، چرا که به هرحال آنها از تباری مشترک به شمار میرفتند. به غیر از این، آنچه که آنها را به همدیگر نزدیک میکرد، یک دشمن مشترک در همسایگی شان بود که «فیلیستینی ها» نام داشتند و تبار و نژادشان کاملا فرق میکرد.
فیلیستینی ها در واقع با آسیا رابطه ای نداشتند. آنها قومی هند واروپائی بودند، ریشه اصلی شان در جزیره «کرت» و یونان بود و از آنجا به سواحل جنوبی «لوانت» یعنی فلسطین و اسرائیل کنونی آمده بودند. ظاهرا دوره آمدن آنها به این سرزمین ها تقریبا همزمان با آمدن اسرائیلی ها یعنی حدودا 1200 پ.م. است. در منابع مصر باستان و انجيل از فيليستينى های باستان همچون قومى مهاجم سخن ميرود، داستان نبرد «داوود و جالوت» David and Goliath مربوط به جنگ افسانه ای اسرائیلیان و فیلیستینی هاست. فیلیستینی ها نام خود را به «فلسطین» و فلسطینیان بعدی داده اند، اما فیلیستینی های باستان همان فلسطينيان امروز نيستند، انها نه عرب بودند و نه مسلمان. نام فلسطین از دوره حاکمیت یونان به بعد به سرزمین بین رود اردن و دریای مدیترانه داده شد و همانطور ماند. با حملات آشوریان به این منطقه، دولت های یهودی و فیلیستینی از بین رفت و فیلیستینی ها در این منطقه با اقوام و نژادهای دیگر مخلوط شدند و از زبانشان هم اثری نماند، در حاليكه يهوديان با وجود اختلاط قومى، دين و فرهنگ خود را حفظ نمودند. تا ظهور اسلام نام فیلیستین ربطی به قومیت و مذهب نداشت و ساکنان فلسطین کنونی از نگاه تبار مخلوطی از تیره ها و اقوام بود. پس از حاکمیت اعراب و اسلام بر سواحل دریای مدیترانه در قرن هفتم و کوچ قبایل عرب به این سرزمین، به تدریج نام «فلسطين» و «فلسطینی» با مردم عرب و مسلمان این منطقه هم معنا بکار رفت و رایج شد (*).
حتی مصری های باستان نیز از تهاجم فیلیستینی های هند و اروپائی باستان در امان نبودند. تقریبا همه اقوام آسیای غربی ناچاربه دفاع از مرزهای خود در مقابل آنها شند.
و اما نبرد «داوود و جالوت» که نبردی بین یهودیان و فیلیستینیان باستان بود، هیچگاه پایان نیافت.
درست است. داوود تنها با یک فلاخن و پنج دانه سنگ خود جالوت (گُلیات) هیولا را کُشت، اگر چه جالوت سرتا پا مسلح بود و زرهی مسی برتن داشت که حتما از قبرس آورده شده بود، چرا که قبرس در دوره باستان با معادن مس خود معروف بود. همچنین درست است که «سامسون» (پهلوان و داور افسانه ای اسرائیلیان، -م.) با مدفون کردن خود و انبوهی از فیلیستینی های باستان، آنها را به قتل رسانید. با اینهمه فیلیستینی های باستان پیوسته نسبت به یهودیان برتری نشان دادند، همچنانکه هیچوقت نگذاشتند یهودیان حتی به یکی از بندر های دریای مدیترانه هم دسترسی پیدا کنند.
از این رو یهودیان ناچار شدند که به دره ها و جلگه های شرق فلسطین قناعت کنند و پایتخت خود را در همانجا روی یکی از آن تپه ها بسازند.
نام این شهر اورشلیم بود (به عربی «بیت المقدس»، -م.) این شهر در طول سه هزار سال پس از بنیان گذاریش یکی از مقدس ترین شهر های دنیا بوده است.
در دوره های تاریک گذشته، اورشلیم (اور-شلیم/سلیم) یعنی «شهر صلح» یکی از قلعه هائی بود که مصریان پس از تصرف شهر برای دفاع از کشور خود در برابر حملات قبایل شرقی در یال ها و دامنه های کوه های فلسطین ساخته بودند.
پس از سقوط امپراتوری مصر باستان، اورشلیم تخلیه شد و «یبوسی ها» که یکی از قبایل محلی آن سرزمین بودند، به شهرآمدند و مستقر شدند. آنگاه یهودیان سررسیدند و پس از جنگ های طولانی آن را اقامتگاه پادشاه خود داوود ساختند.
در نهایت، پس از سالیان سال کوچ و مهاجرت، بنظر میرسید که «الواح موسی» و یا «ده فرمان» جائی ابدی و آرام برای خود یافته بودند. سلیمان دانا تصمیم گرفت که این لوح ها را در مکانی باشکوه محافظت کند. فرستاده های او به هفت اقلیم جهان سفر کرده نایاب ترین و ارزشمند ترین چوب ها و سنگ ها را یافته، آوردند. از همه اسرائیلیان دعوت گردید که دارائی خود را تقدیم کنند تا این پرستشگاه که موسوم به «خانه خدا» شد، لایق نامش باشد. دیوار های معبد بلند تر و بلند تر گردید تا به بهترین صورت الواح مقدس خداوند (یهوه) را محافظت نماید.
اما این ابدیتی که در نظر گرفته شده بود، عمری کوتاه داشت. یهودیان که خود از بیرون وارد مجموعه ای از اقوام متخاصم شده بودند، دور و برشان را اقوام مخاصم گرفته بود و تحت فشار فیلیستینیان باستان نیز قرار داشتند. این شد که یهودیان نتوانستند استقلال خود را برای مدتی طولانی حفظ کنند.
آنها به خوبی و با رشادت جنگیدند. دولت کوچک آنها که با حسادت ها و رقابت های کوچک تضعیف هم شده بود، در مقابل قدرت بزرگ آشوریان، مصریان و کلدانیان نیروئی نداشت. در سال 586 پیش از میلاد مسیح «نبوخد نصر»، پادشاه بابل اورشلیم را تسخیر کرد، شهرو معبد را ویران نمود و الواح موسی طعمه آتش و ویرانی گشتند.
آنگاه زمانی رسید که یهودیان بازسازی پرستشگاه خود «خانه خدا» را آغاز کردند. اما شکوه و عظمت دوره سلیمان پایان یافته بود. یهودیان تبعه قوم دیگری بودند و مردم پول نداشتند. باز سازی بنای کهن هفتاد سال به درازا کشید. این بنا سیصد سال برقرار بود و آنگاه تهاجم جدیدی رخ داد و آسمان فلسطین دوباره با شعله هائی که از پرستشگاه یهودیان بر میخاست، روشن گردید.
هنگامی که اورشلیم برای سومین بار بازسازی شد، دو دیوار مستحکم و بلند در دور آن ساخته شد که دروازه های تنگ و محوطه های ورودی مختلفی داشتند تا از تهاجم های جدید پیشگیری شود.
اما بخت یاور شهر اورشلیم نبود.
شصت و پنج سال پس از میلاد مسیح، رومیان به فرماندهی ژنرال «پُمپئی» پایتخت یهودیان را تصرف نمودند.
آنها بیشتر عمل گرا بودند و کوچه پس کوچه های باریک و قدیمی اورشلیم خوشایند آنها نشد. رومیان بزودی بسیاری از ساختمان های شهر را ویران کرده، خیابان های بزرگ، ساختمان های عظیم عمومی، حمام ها و استخر های شنا و پارک های ورزش ساختند، چیزی که مورد پسند مردم بومی شهر قرار نگرفت.
به «خانه خدا» که از نگاه رومیان به درد چیزی نمیخورد، توجهی نشد. «هرود،» پادشاه یهودیان که زیردست رومیان بود نیز به جای توجه به این پرستشگاه یهودیان، با آثار گذشته مشغول شد. مردم ناچار به پیروی از فرمان های رهبری گشتند که برگزیده خود آنها نبود.
در همین هنگام انقلاب دیگری برعلیه ماموران مالیاتی روم انجام گرفت. «خانه خدا» اولین قربانی انقلاب بود که توسط سربازان امپراتور روم «تیتوس» به آتش کشیده شد. اما به خود اورشلیم ضرر چندانی نرسید.
ولیکن فلسطین صحنه ناآرامی ها و اغتشاش باقی ماند.
رومیان که با صدها و هزاران قوم سر و کار داشتند که صد ها و هزاران مقدسات را پرستش میکردند، نفهمیدند با یهودیان چگونه رفتار کنند. آنها اصولا طبیعت یهودیان را درک نکرده بودند. آنچه که بنیان امپراتوری فوق العاده موفق روم را تشکیل میداد، تعامل مطلق نسبت به همه ادیان بود که آن هم بخاطر آن بود که رومیان به هیچ کدام از این ادیان و مذاهب اهمیتی نمیدادند. حاکمین روم هیچگاه به اعتقادات اقوام تابع خود مداخله نمیکردند. اما خواست آنها از اقوامی که در حاشیه امپراتوری میزیستند این بود که یک تصویر و یا مجسمه امپراتور روم نیز در پرستشگاه ها و معبد های این اقوام گذاشته شود. این چیزی بیشتر صوری بود و اهمیت چندانی هم نداشت. اما برای یهودیان نصب چنبن تصویر و یا مجسمه ای خلاف باور های دینی آنان بود و «حرام» شمرده میشد، چرا که طبق همین باور ها آنها نمی بایست مقدس ترین پرستشگاه خود را با تصویر یک فرمانروای رومی «آلوده» کنند.
بنا براین یهودیان این خواست رومیان را رد کردند.
رومیان اصرار نمودند.
این موضوع که در اصل چیزی بی اهمیت بود، باعث شد که پنجاه و دو سال پس از شورش بر ضد امپراتور تیتوس، یهودیان دوباره قیام کردند. این بار رومیان تصمیم بر سرکوب کامل قیام گرفته بودند.
اورشلیم ویران شد.
«خانه خدا» به آتش کشیده شد.
برروی خرابه های شهری که سلیمان ساخته بود، شهری نو و رومی به نام «آلیا کاپیتولینا» ساخته شد. آنجا که مردم تقریبا برای هزارسال به خدا، به خدائی که آنها «یهوه» می نامیدند، پرستش میکردند، معبدی برای پرستش «ژوپیتر» یعنی «خدای خدایان» روم برپا شد.
بسیاری از یهودیان از پایتختشان و از خانه و کاشانه های خود و اجدادشان رانده شدند.
از آن روزگار به بعد آنها به کوچندگان روی زمین تبدیل شدند.
اما قانون های مقدس «ده فرمان» دیگر نیازمند حفاظت گاهی محتشم در بنائی پرشکوه نبودند.
تاثیر این قوانین فراتر از «سرزمین یهودا» و «خانه خدا» گسترده شده بود.
(ادامه در فهرست زیر:)
(*) مترجم، متن اصلی کتاب در مورد «فیلیستین» باستان را تعدیل واین پاراگراف در باره «فیلیستینی ها» را به متن اصلی علاوه کرده است تا معلومات چند دهه اخیر در این ترجمه منظور گردد و خواننده ایرانی با پس منظر موضوع آشنا شود.
فهرست بخش ها
(برای مطالعۀ فصل های کتاب روی تیتر آنها کلیک کنید.)
6. سرزمین زندگان و سرزمین مردگان
9. میانرودان، سرزمینی بین دو رودخانه
11. آشور و بابل، دیگ بزرگ آمیزش سامی
15. فنیقی ها، آنها که کشتی هایشان را به آنسوی افق راندند
17. ایران، یونان و پایان دنیای باستان
دستهها:انسان باستان, رنگارنگ
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.