انسان پیشا تاریخ

انسان ماقبل تاریخ

انسان ماقبل تاریخ

نوشته هندریک ویلم وان لون

ترجمه و تصحیح عباس جوادی

فصل سوم

کشتیرانی کریستوف کلمب از اسپانیا تا جزایر هندی غربی (در کارائیب آمریکا) بیش از چهار هفته طول کشید. این در حالیست که ما امروزه اقیانوس را در عرض شش ساعت با یک ماشین پرنده به نام «هواپیما» پشت سر میگذاریم.

پانصد سال پیش برای نسخه برداری دستی از یک کتاب چهار سال لازم بود. صد سال پیش به کمک ماشین های لینو تایپ و روتاتیو میتوانستیم یک کتاب را در عرض چند روز چاپ کنیم. امروزه برای این کار بیش از یک ساعت لازم نیست.

ما امروزه اطلاعات نسبتا زیادی در باره آناتومی، شیمی و معدن شناسی داریم و با هزار شاخه گوناگون علم آشنا هستیم که حتی نامشان هم برای مردم دوران گذشته آشنا نبود.

اما ما از یک جهت تقریبا همان قدر که ابتدائی ترین انسان ها جاهل بودند، جاهل هستیم: ما نمیدانیم که از کجا میائیم. نمیدانیم که نوع بشر چگونه و یا چرا و یا کی کار و زندگی خود را در روی زمین شروع کرد. ما باوجود داشتن میلیونها نکته اطلاعاتی، هنوز ناچاریم مانند گذشته ها داستان خود را مانند قصه های قدیمی شروع کنیم:

«یکی بود، یکی نبود. یک انسانی بود…»

این انسان صد ها هزار سال قبل زندگی میکرد.

خوب، این انسان شبیه چه بود؟

این را نمیدانیم. هیچوقت عکسی از او ندیده ایم. ما گهگاه در عمق یک توده باستانی گِلی، تکه هائی از اسکلت او را یافته ایم. این تکه های استخوان در میان انبوه استخوان های حیواناتی پنهان بودند که از آن دوره ها تا کنون از صفحه روی زمین گم شده بودند. ما این باقیمانده ها را برداشته وکنار هم گذاشته ایم. آنها به ما کمک نموده اند تا موجودات عجیبی را که تصادفا اجداد ما بودند بازسازی کنیم.

جدِ جد  پدر بزرگ نوع بشر پستاندار بسیار زشت و نا خوشایندی بود. و خیلی هم کوچک بود. گرمای تابستان و باد گزنده زمستان های سرد رنگ پوست او را قهوه ای تیره کرده بود. سر و اکثر بدن او را مو های دراز پوشانده بود. انگشتانی بسیار نازک اما بسیار قوی داشت که در نتیجه انگشتانش شبیه انگشتان یک میمون بود. پیشانی او کوتاه  و چانه اش شبیه چانه یک جانور وحشی بود که دندانهایش را همچون کارد و چنگال بکار میگیرد.

این انسان لباس بر تن نداشت. او آتشی بجز شعله های سرکش آتشفشان ها را که زمین را با دود و ماگمای خود میپوشاندند، ندیده بود. او در تاریکی سنگین جنگل ها میزیست.

او وقتی درد گرسنگی را حس میکرد برگ های خام و ریشه گیاهان را میخورد و یا تخم های یک مرغ وحشی را از لانه اش میدزدید.

گاهی بدنبال یک شکار طولانی و صبورانه میسر میشد تا یک گنجشک، یا یک سگ کوچک وحشی و یا شاید یک خرگوش را صید کند. او اینها را خام-خام میخورد، چرا که انسان ماقبل تاریخ نمیدانست که خوراک را میتوان پخت.

دندان های او بزرگ و شبیه دندان های بسیاری از حیوانات امروز ما بودند.

در طول روز این انسان اولیه مشغول جستجوی غذا برای خود، زنش و فرزندانش بود.

شب ها وقتی از نعره جانوران غول پیکر به وحشت میافتاد که بدنبال شکار بودند،  به حفره درختی توخالی پناه میبرد و یا پشت صخره هائی پنهان میشد که پوشیده از خزه و عنکبوت های بزرگ بودند.

تابستان ها با اشعه های سوزان آفتاب مواجه میشد.

زمستان ها از فرط سرما یخ میزد.

هر وقت زخمی میشد (و شکار حیوانات اغلب باعث شکستگی استخوانها و زخمی شدن مچ پایش میشد) کسی نبود که از او مراقبت کند.

یاد گرفته بود که وقتی خطری نزدیک میشد، چگونه برای هشدار دادن به هم نوعانش صداهای بخصوصی از خود درآورد. با این کار شبیه سگانی میشد که هنگام نزدیک شدن یک بیگانه عوعو میکنند. از خیلی جهات دیگر یک سگ خوشگذران خانگی دنیای امروز بمراتب از این انسان اولیه خوش آیند تر بحساب می آمد.

مجموعا انسان اولیه موجود بیچاره ای بود که در دنیائی آکنده از ترس و گرسنگی میزیست، در میان هزاران دشمن و پیوسته با خاطره وحشتناکی که از خرس ها، گرگ ها و ببرهای تیز دندان داشت که دوستان و خویشانش را خورده بودند.

ما در باره قدیمی ترین تاریخ این انسان هیچ چیز نمیدانیم. او ابزار و آلاتی نداشت و خانه هم نمیساخت. او زیست و مُرد و اثری از خود بجا نگذاشت. ما در باره او به کمک استخوانهایش مطلع میشویم و این استخوان ها به ما میگویند که او بیش از دو هزار قرن (یعنی 200 هزار سال پیش) میزیست.

ما بقی این داستان چیزی جز تاریکی نیست.

تا اینکه به عصر معروف سنگ (و یا عصر حجر) میرسیم، دورانی که انسان در آن اصول اولیه چیزی را آموخت که آن را تمدن مینامیم.

در باره این عصر سنگ باید به شما توضیحات مفصل تری بدهم.

(ادامه در فهرست زیر:)

————————————————

فهرست بخش ها

(برای مطالعۀ فصل های کتاب روی تیتر آنها کلیک کنید.)

دربارۀ کتاب «انسان باستان»

1. انسان پیشا تاریخ

2. دنیا سرد میشود

3. پایان عصر سنگ

4. قدیمی ترین مکتب نوع بشر

5. کلید سنگ

6. سرزمین زندگان و سرزمین مردگان

7. ایجاد یک دولت

8. فراز و فرود مصر

9. میانرودان، سرزمینی بین دو رودخانه

10. میخی نویسان شیراز و سومر

11. آشور و بابل، دیگ بزرگ آمیزش سامی

12. داستان موسی

13. اورشلیم، شهر قانون

14. دمشق، شهر تجارت

15. فنیقی ها، آنها که کشتی هایشان را به آنسوی افق راندند

16. الفبا فرزند تجارت است

17. ایران، یونان و پایان دنیای باستان

18. گاهشمار دنیای باستان



دسته‌ها:انسان باستان

برچسب‌ها: